موضوع این پست و پست بعدی نقش فعل در دستور زبان فارسی است .
فعل (بخش اول)
به کلمه یا کلماتی که یکی از معانی زیر را در زمان گذشته ،حال،یا آینده نشان می دهد:
_ انجام دادن کاری (حمید نامه نوشت.)
_ انجام پذیرفتن کاری (غذاپخته شد.)
_ رخ دادن حالتی ( هوا روشن شد.)
_ پذیرفتن حالتی (هوا روشن است.)
_ انجام دستور یا امری (نامه را بنویس.)
· مفاهیمی که در هر فعل وجود دارند، از این قرار هستند: معنا_زمان_شخص_تعداد .
افعال خاص
فعل خاص فعلی است که صرف می گردد، یعنی به شش ساخت زیر تبدیل می شود:
اوّل شخص مفرد، دوّم شخص مفرد، سوّم، شخص مفرد.
اوّل شخص جمع، دوّم شخص جمع، سوّم، شخص جمع.
قسمتهای اصلی فعل :بُن+شناسه.
بن جزء ثابتی است که مفهوم اصلی فعل رانشان میدهد. هر فعلی دارای بُن است.شناسه جزء متغیّری است که شخص وتعداد فعل را نمایان می کند .گاه پیش می آید که فعل دارای شناسه نباشد.
در مثال زیر رفت بُن است و اجزای دیگر، شناسه اند.
مثال:رفتم،رفتی،رفت_رفتیم،رفتید،رفتند.
بُن، خود، دو گونه است: بُن ماضى، بُن مضارع.
بُن ماضى در فعل هاى ماضى و مستقبل، و برخى از اسم ها و صفت ها حضور دارد. مثال: آمدى، خواهد آمد، آمدن
بن مضارع در فعل هاى مضارع و اَمر، و برخى از اسم ها و صفت ها وجود دارد.
مثال: می رود، رو، روش.
از بُن مى توان ساخت هاى گوناگون اسمى یا صفتى پدید آورد.این مثال ها را ببینید:
ساخت هاى اسمى یا صفتى از بن ماضى: خریدار، خورده، آفریدگار، دویدن، دیدبان، ساختمان، برآورد، درآمد، سررسید، زد و خورد، گفت و گو
ساخت هاى اسمى یا صفتى از بن مضارع: دونده، دانا، آموزگار، خواهان، آشوبگر، پذیرش، اندیشه، سازمان، خوراک، اندیشناک، کشاکش، سوز و گداز، پندار
مصدر، اسمى است که از میان چهار مفهوم فعل، فقط معنا را دارد و از سه مفهوم دیگر (زمان، شخص، تعداد) بى نصیب است. ساخت مصدر چنین است: بن ماضى + ـَ ن. مثال: برخاستن.
معمولا فعل را به این چهار گونه اصلى تقسیم مى کنند: ماضى، مضارع، مستقبل، اَمر.
فعل ماضى
نشان مى دهد که آغاز انجام معناى فعل در زمان گذشته است.
انواع فعل ماضى
مطلق یا ساده :نوشتم – نوشتی – نوشت – نوشتیم – نوشتید – نوشتند
استمرارى :می نوشتم – می نوشتی – می نوشت – می نوشتیم – می نوشتید- می نوشتند
نقلى : نوشته ام – نوشته ای – نوشته است – نوشته ایم – نوشته اید –نوشته اند
نقلى مستمر: می نوشته ام- می نوشته ای- می نوشته است – می نوشته ایم – می نوشته اید – می نوشته اند
بعید :نوشته بودم- نوشته بودی – نوشته بود- نوشته بودیم – نوشته بودید- نوشته بودند
التزامى : نوشته باشم – نوشته باشی – نوشته باشد- نوشته باشیم -نوشته باشید- نوشته باشند
ابعد:نوشته بوده ام – نوشته بوده ای – نوشته بوده است – نوشته بوده ایم – نوشته بوده اید – نوشته بوده اند)
ملموس: داشتم می نوشتم – داشتی می نوشتی – داشت می نوشت –داشتیم می نوشتیم – داشتید می نوشتید –داشتند می نوشتند
لیست کل یادداشت های این وبلاگ