• وبلاگ : قلم سفيد
  • يادداشت : نقش قيد در جمله
  • نظرات : 5 خصوصي ، 115 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    مصاحبه با استاد نوجوان درس ساخت بازي هاي رايانه اي استاد مجيد کفاش نيري در ويژه نامه غدير

    http://monasebati.parsiblog.com/

    سلام .پيشاپيش عيدتون مبارک
    با مطلب جديدي به نام از پدرم آموختم بروزم.منتظر حضور شما هستم.

    + برادران 

    به نام خدا

    سخن آخرين و پاياني تا.....>>>

    وعده آخرين و اتمام حجت وجداني نهايي=1392.9.30(30آذر1392هجري شمسي) .

    آقاي الف ما تا به آخر ايستاده ايم و هيچگاه تسليم شما نخواهيم شد.هيهات منا الذله=هيهات که ما زيربار ذلت برويم.

    ما تابع قانون نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران هستيم-يا اجراي موارد تذکر داده شده قبلي{امربه معروف و نهي از منکر} و يا عدالت و دادگاه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران>بعد از تاريخ=1392.9.30

    رجوع و يا عدم رجوع ما به دادگاه و قانون-پيش از تاريخ=1392.9.30>بستگي به اعمال شمادارد و بس.ما هر زمان کاملا آماده آماده ايم و دست يابي به ما براي قانون بسيار بسيار آسان.

    خدايا به مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العظمي امام خامنه اي و همه سربازان ولايت و همه دلسوزان نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران-عمري طولاني همراه با سلامتي هميشگي عنايت عطا بفرما.

    خدايا دشمنان نظام و رهبري را نابود بگردان.

    خدايا فتنه گران و منافقان کوردل و حاميان پيدا و پنهان آنها را به خود مشغول دار- و مکر آنها را به خودشان برگردان- و آنها را نابود بگردان.آمين.يا رب العالمين.{چند تن از اهالي استان مازندران}

    پايان.

    + سيد علوي-2- 

    توجه - توجه

    من و برادران عزيز و ارزشي ام منتظر آينده هستيم تا ببينيم الف چه برخوردي با دامادش ميکند و دامادش چه کار و اعمالي در مورد پيشنهادهاي فريبنده پدرزن غارتگرش انجام ميدهد{چون الف بسياري از مردم- و بويژه جوانان و تازه دامادها را بدبخت و افسرده و خانه نشين کرد} و مهمتر تا پايان تاريخ=1392.9.30=30آذر1392هجري شمسي منتظريم تا ببينيم الف-برادرفاسد و منافقش را از مديريت کارخانه سس ايام بر مي دارد و تمام حمايتهاي مالي و خدماتي را از او قطع ميکند و درهاي کارلانه هاي فساد و فتنه را سه قفله ميکند + رضا اولادي قاديکلايي را مستقل مي کند-تا تاريخ=1391.9.30=30آذر1391هجري شمسي + دست از رانت خواري-ربا خواري و اخلال گريهاي اقتصادي و مال مردم خوري بر ميدارد + اموال غارت شده بيت المال را به صندوق بيت المال بازميگرداند + اموال ربوده شده و غصب شده بازاريان عزيز-دوستان-کارگران وکارمندان سابق کارخانه هايش-صاحبان کارگاهها و کارخانه ها-اموال فاميل و بستگان-مغازه داران ساده دل و ....را بر ميگرداند و ضررهاي مادي و معنوي به آن افراد را تا تاريخ=1392.9.30 جبران ميکند يا خير..........؟؟؟!!!!

    احمد و مرتضي نجفي مقدم قاديکلايي...---نا آقايان جمع و عدو--ايام و خانمها عاطفه و فرح----از کجا آورده ايد؟

    لعنت الله علي القوم الظالمين.

    ---سيد علوي . والسلام.

    + سيد علوي-1- 

    بسم الله الرحمن الرحيم

    سم رب الشهدا و الصديقين.

    با ياد شهيدان و امام شهيدان.

    برادر عزيز آرش.خدمتتان عرض نمايم-اينجانب حقير از خانواده شهدا هستم-که چند نفر ازاعضاي خانواده ام در راه اسلام و ميهن اسلامي به شهادت رسيدند-درباره خود سخني نمي گويم تا حمل بر فرصت طلبي و تعريف شود.

    آقاي آرش-آقاي الف{جمع}-از خون شهيدان و از موقعيت فرزندان شهيد بسيار سوءاستفاده ميکند تا به مقاصد پليد دنيوي خود برسد-همچون دريافت وامهاي بي حساب و کتاب دهها و صدها ميليوني و ميلياردي-وي از فرزند بسيجي شهيد عباس اولادي قاديکلايي آن جان برکف اسلام و امام-بي اندازه سوءاستفاده نموده و ميکند.الف به دروغ و ريا از پول مردم به برخي مساجد و.... کمک مالي ميکند تا هم موقعيت نامناسب و خراب خودش را تغيير دهد و هم از افراد براي وام و ... بهره مادي ببرد-و هم خود را حزب اللهي و طرفدار نظام اسلامي جا بزند.

    آقاي الف-حالا که داماد دار شده است-سعي دارد از دامادش که قاديکلايي ميباشد و برادرزاده شهيدي جان برکف ديگر است-سوءاستفاده نمايد.

    برادر عزيز-اين فقط مهم نيست که ما از خانواده شهيدان باشيم-بلکه موضوع مهم عبارت از 1-در خط ولايت باشيم.

    2-جانباز صفين که در رکاب امام علي-ع-تا مرز شهادت رفت-سر امام حسين-ع-را جدا کرد-پس اعمال و افکار امروز ما بسيار مهم است نه آنکه ديروز چه کسي بوده ايم-حال و روز موسوي و کروبي فتنه گر مي تواند بهترين مثال باشد-موسوي که روزي نخست وزير امام بود-امروز در چه موضع و عملکردي است؟

    3-چه نخست وزير بوديم-چه رئيس مجلس-چه متولي فلان مسجد در...فلان محل استان مازندران باشيم و چه هر موقعيت و شغلي داريم-مهم آنست که در خط امام و رهبري باشيم-رياکار و ربا خوار! و فرصت طلب نباشيم-و از جان و دل سرباز ولايت باشيم-و از ضربه زدن به مردم و بدبخت کردن جوانان و مردم{مانند کارهاي برادر فرح و الف در سال 88 و پخش...+ و آقاي ...که در ... و...پخش ميکند-ربا! مي خورد و پول هنگفت در مي آورد و به مردم ضربه مي زند و...دوري نماييم./لعنت بر الف{جمع}و برادر فاسدش.

    آقاي آرش-آينده ثابت خواهد کرد داماد آقاي الف مانند الف{جمع}و ......!-تن به رانت خواري-ربا خواري!-مال مردم خوري پدر زنش الف غارتگر مي دهد يا نه.

    من قصد دخالت در مسائل شخصي مردم را ندارم-ولي چون الف موجب بدبختي و سيه روزي و بوجود آوردن مشکلات زيادي براي جوانان و مردم قائمشهري و مازندراني شد-مطالب زير را مي نويسم----

    طبق شنيده ها از ...موثق-الف و عاطفه خانم{مديريت فعلي شرکت بسته بندي جمع و مغازه دار سابق=فروشگاه ن} به 2 دليل جواب مثبت به آخرين خواستگار دادند-------

    1-الف مي گفت بايد عاطفه شوهر کند تا هم اسکورت و نگهبان هميشگي داشته باشد؟ و هم با مال و اموالي که من و عاطفه داريم دامادمان را زير سيطره و قدرت مالي خودمان در آوريم.ظاهرا آقاي الف دچار روان پريشي شده است و يا فکر مي کند مملکت قانون ندارد.زهي خيال باطل.

    2-الف>به خواستگاران دخترش که از کارمند و بازاري و...بودند-جواب رد داد-زيرا موقعيت اجتماعي و سياسي اش بسيار خراب بود-وي مي ترسيد خانواده شوهر دخترش منتي بر سر عاطفه بگذارند-که پدرت دزد-رانتخوار و مال مردم خوار است-عمويت فاسد و شياد است-پدربزرگت مفلس و حقه باز و مال مردم خور است-پس وي را به پسر جواني...که در قصابي پدر- و پدر بزرگش{متولي مسجد گوني بافي قائمشهر و...}کار مي کند-داد-تا بر دامادش مسلط باشد-تا نامزد امروز و شوهر آينده عاطفه خانم از وي و دخترش حرف شنوي داشته باشد-زيرا آقاي الف=جمع>قصد دارد-تمامي کار و مال و منال آينده دامادش را تامين کند-و دامادش را با 7 خطي و رياکاري مطيع اراده پليد و شوم و ضد مردمي خود نمايد.............

    + سيد علوي 

    بسم الله رب الشهدا و الصديقين.

    با ياد شهيدان و امام شهيدان.

    برادر عزيز آرش.خدمتتان عرض نمايم-اينجانب حقير از خانواده شهدا هستم-که چند نفر ازاعضاي خانواده ام در راه اسلام و ميهن اسلامي به شهادت رسيدند-درباره خود سخني نمي گويم تا حمل بر فرصت طلبي و تعريف شود.

    آقاي آرش-آقاي الف{جمع}-از خون شهيدان و از موقعيت فرزندان شهيد بسيار سوءاستفاده ميکند تا به مقاصد پليد دنيوي خود برسد-همچون دريافت وامهاي بي حساب و کتاب دهها و صدها ميليوني و ميلياردي-وي از فرزند بسيجي شهيد عباس اولادي قاديکلايي آن جان برکف اسلام و امام-بي اندازه سوءاستفاده نموده و ميکند.الف به دروغ و ريا از پول مردم به برخي مساجد و.... کمک مالي ميکند تا هم موقعيت نامناسب و خراب خودش را تغيير دهد و هم از افراد براي وام و ... بهره مادي ببرد-و هم خود را حزب اللهي و طرفدار نظام اسلامي جا بزند.

    آقاي الف-حالا که داماد دار شده است-سعي دارد از دامادش که قاديکلايي ميباشد و برادرزاده شهيدي جان برکف ديگر است-سوءاستفاده نمايد.

    برادر عزيز-اين فقط مهم نيست که ما از خانواده شهيدان باشيم-بلکه موضوع مهم عبارت از 1-در خط ولايت باشيم.

    2-جانباز صفين که در رکاب امام علي-ع-تا مرز شهادت رفت-سر امام حسين-ع-را جدا کرد-پس اعمال و افکار امروز ما بسيار مهم است نه آنکه ديروز چه کسي بوده ايم-حال و روز موسوي و کروبي فتنه گر مي تواند بهترين مثال باشد-موسوي که روزي نخست وزير امام بود-امروز در چه موضع و عملکردي است؟

    3-چه نخست وزير بوديم-چه رئيس مجلس-چه متولي فلان مسجد در...فلان محل استان مازندران باشيم و چه هر موقعيت و شغلي داريم-مهم آنست که در خط امام و رهبري باشيم-رياکار و ربا خوار! و فرصت طلب نباشيم-و از جان و دل سرباز ولايت باشيم-و از ضربه زدن به مردم و بدبخت کردن جوانان و مردم{مانند کارهاي برادر فرح و الف در سال 88 و پخش...+ و آقاي ...که در ... و...پخش ميکند-ربا! مي خورد و پول هنگفت در مي آورد و به مردم ضربه مي زند و...دوري نماييم./لعنت بر الف{جمع}و برادر فاسدش.

    آقاي آرش-آينده ثابت خواهد کرد داماد آقاي الف مانند الف{جمع}و ......!-تن به رانت خواري-ربا خواري!-مال مردم خوري پدر زنش الف غارتگر مي دهد يا نه.

    من قصد دخالت در مسائل شخصي مردم را ندارم-ولي چون الف موجب بدبختي و سيه روزي و بوجود آوردن مشکلات زيادي براي جوانان و مردم قائمشهري و مازندراني شد-مطالب زير را مي نويسم----

    طبق شنيده ها از ...موثق-الف و عاطفه خانم{مديريت فعلي شرکت بسته بندي جمع و مغازه دار سابق=فروشگاه ن} به 2 دليل جواب مثبت به آخرين خواستگار دادند-------

    1-الف مي گفت بايد عاطفه شوهر کند تا هم اسکورت و نگهبان هميشگي داشته باشد؟ و هم با مال و اموالي که من و عاطفه داريم دامادمان را زير سيطره و قدرت مالي خودمان در آوريم.ظاهرا آقاي الف دچار روان پريشي شده است و يا فکر مي کند مملکت قانون ندارد.زهي خيال باطل.

    2-الف>به خواستگاران دخترش که از کارمند و بازاري و...بودند-جواب رد داد-زيرا موقعيت اجتماعي و سياسي اش بسيار خراب بود-وي مي ترسيد خانواده شوهر دخترش منتي بر سر عاطفه بگذارند-که پدرت دزد-رانتخوار و مال مردم خوار است-عمويت فاسد و شياد است-پدربزرگت مفلس و حقه باز و مال مردم خور است-پس وي را به پسر جواني...که در قصابي پدر- و پدر بزرگش{متولي مسجد گوني بافي قائمشهر و...}کار مي کند-داد-تا بر دامادش مسلط باشد-تا نامزد امروز و شوهر آينده عاطفه خانم از وي و دخترش حرف شنوي داشته باشد-زيرا آقاي الف=جمع>قصد دارد-تمامي کار و مال و منال آينده دامادش را تامين کند-و دامادش را با 7 خطي و رياکاري مطيع اراده پليد و شوم و ضد مردمي خود نمايد.............

    احمد و مرتضي نجفي مقدم قاديکلايي...---نا آقايان جمع و عدو--ايام و خانمها عاطفه و فرح----از کجا آورده ايد؟

    لعنت الله علي القوم الظالمين.

    ---سيد علوي . والسلام.

    + ارش (2) 

    حرفي با پسران ممد مفلس? بخصوص الف آقا=معروف به آقاي جمع

    هر کي ندونه من که مي دونم چه خيانتي بر عليه ان دايي مهربانت انجام دادي/من اگر به جاي ان دايي ات بودم محل سگ به تو نمي ذاشتم/خجالت بکش/تو اگر تمام کارتنها و همه حبوبات و خشکبار و ادويه جات را مفتي بسته بندي ميکردي/اين همه سرمايه نداشتي/خودت ميداني که به پسر خاله هايت ذبيح و بهروز-به دامادت عليرضا/به خيلي افراد جوان و سالمند بازاري و کارخانه دار/و به کارگرها و زير دستهايت ضربه مادي و رواني زدي

    پسر ممد مفلس؟/فکر مي کني خودت فقط بچه داري/پسر داري/دختر داري/ناموس داري/من هم چند بچه دارم و مانند هر پدري برايشان ارزو دارم/ولي تو به آرزوهاي خيلي از پدران و جوانان و کارگران و بازاريان ضربه زدي

    اگر دامادت که پسر خوب و اقايي است- مي دانست تو چنين ادم رذل و نابکار و دزدي هستي/هيچوقت خواستگار دخترت عاطفه خانم نميشد و با او نامزد نمي کرد/گرچه تقصير کار به قول همسرم و باجناق عزيزم و دوستانم-دخترت عاطفه نيست- و در اين ده پانزده سالي که رانت خواري و دزدي از مال مملکت و مردم کردي-دخترت نقشي نداشت و گناهکار نبود/و تازه يکسالي است تو او را مدير عامل شرکت بسته بندي جمع نمودي

    اميدوارم داماد خوب و سالمت-که به گفته....مديريت يکي از کارخانه ها و ...را به احتمال زياد به او ميدهي-هيچگاه حاضر نشود مال حرام و نامشروع تو/که با دوز و کلک جمع نموده اي را بخورد و بخاطر پول و شهرت با تو که فردي ضد مردم و ضد انسان و کارگر هستي-همکاري نمايد.اميدوارم./گرچه تو آقاي الف=جمع بسيار حقه باز و رياکاري و مظلومانه حرف مي زني و ديگران را به عنوان کار خير فريب ميدهي.

    پسر ممد مفلس /حيا نداري مال حرام را سر سفره زن و بچه هايت ميگذاري و اسم خود را مرد ميذاري؟شرم بر تو اي نارفيق نامرد

    شرم بر تو نامرد/شرم بر تو نامرد ضد مردم

    + ارش (1) 

    حرفي با پسران ممد مفلس? بخصوص الف آقا=معروف به آقاي جمع

    واقعا خجالت داره-در حق همه بدي کردي/رويتان مي شد در حق فاميل نزديکتان که بدون هيچ شک و شبهه اي دايي محترمتان بود/اين همه جفا و خيانت کنيد و تازگي شنيدم پول سهم پسر دايي خود را که مربوط به فروش کارخانه جاده کياکلا قائمشهر=سس ايام بود/را پرداخت نکردي-واقعا بايد خجالت بکشي

    هر کسي نداند اول خدا مي دونه و بعدا هم من مي دونم و دوستان مغازه دارم از جمله باجناق عزيزم که ترا آقاي الف=جمع مي شناسد

    من در اينجا هم از خدا و هم از آن فاميل و دايي دلسوز و مردمي ات واقعا پوزش ميخواهم-که سالها با تو=صاحب اصلي شرکت بسته بندي جمع-کارخانه پژند-کارخانه سس ايام-کارخانه بافته...و.. همراه و هم قدم بودم ولي او به من هم جفا و بدي کرد.

    دايي جون-حاج آقاي محترم-بازاري دلسوز و مردمي-کارفرماي سابق آقاي الف-مرا ببخش و عفو کن-که سالها قبل شايد حرفهاي خواهرزاده ات{مالک شرکت بسته بندي جمع و ...}را گوش ميکردم-شايد ناچار بودم-همچنان که ديگران بخاطر اين پول لعنتي حاضرند با پسر ممد مفلس همکاري کنند و... مراببخش.

    الف آقا/يادت مي ايد خانه حسين چاه کن مستاجر بوددي و پول اجاره را نداشتي

    يادته چقدر پيش من و ...گله مي کردي و ارزوي کار و زندگي خوبي داشتي؟

    يادته دايي محترمت چقدر به تو کمک مالي و خدماتي در انزماني که تو و پدرت و مادرت و برادرانت چيزي نداشتيد نمود؟

    يادته تعميرات ظبط کارگري مي کردي/يادته پيش بيمارستانها دکه داري ميکردي؟

    يادته چقدر از خوبيهاي داييت و از اينکه هوايت را دارد حرف مي زدي؟ يادته داييت کوپن مرغ و قند به تو و مادر و پدرت ميداد که سر سفره اتان چيزي براي خوردن و شکم سير کردن باشد؟

    يادته پدر و مادرت صبح تا غروب خانه دايي ات بودند؟

    يادته تو و برادرهايت رنگ ميوه و گوشت را ماه به ماه نمي ديديد؟

    يادته در انزماني که در شرکت و در شرافت بودي و نزد داييت کار مي کردي/تو و پدرت چه نقشه ها و خيانتهايي انجام داديد/يادته چقدر ريا مي کردي و پيش ما انرا به حساب زرنگي خودت و ساده بودن دايي دلسوزت مي گذاشتي/ و مکارانه ميخنديدي؟

    يادته پدرت چقدر پشت داييت حرف ميزد و خودش و ترا زرنگ مي دانست و با مادرت نقشه مي کشيد که داييتان دلش بسوزد و احساساتي شود و به شما بيشتر خدمات دهد؟!!!!

    يادته مردم و کارگران مانند امروز به پدرت اسحاق شامير اسراييل و ممد مفلس ميگفتند و مي گويند؟/حالا امروز پدرمفلست دربان تو شده و سرو صدا مي کنه؟/ و تو هم براي انکه نزد کارگران و کارمندانت در کارخانه و محل و دفتر شرکت جمع در جاده قائمشهر به ساري بالاتر از پمپ بنزين/پدرت بد اخلاقي و سرسنگيني نکند/سعي ميکني اورا از انها دور کني/ولي ذات بد نيکو نگردد چون که بنيادش بد است.........

    اون پيراهن پي چي اسکنت و ان شلوارت که سالهاي سال تنت بود يادت مي ايد؟

    يادته تو و پدرت براي فريب/ دايي دلسوز و جوانمردت را دايي جون صدا ميکرديد؟

    چه کسي شغل مغازه داري و عمده فروشي ادم منشانه و مردمي را به تو ياد داد؟/ولي تو و پدر کلاشت چون حقه بازي/ حرام خوري و مال مردم خوري در خونتان جاري بود و هست/بعد از مستقل شدن تمام قول و قرارهاي يک زندگي و کار انساني و مشروع را فراموش کردي و درست مثل پدرت هفت خط و رانتخوار و ربا خوار و مال مردمخوار شدي؟/ننگ بر تو /شرم بر تو/تف بر تو

    يادته چقدر خجالتي بودي و هميشه مرا و ...جلو مي فرستادي؟

    پسر بزرگ ممد مفلس/بعد از انکه مستقل شدي/هم من و هم تو و هم ...مي دانيم که يواش يواش که از زير مديريت پاک و دلسوزانه دايي محترمت-دور شدي به کمک فرح و مرتضي و مصطفي چقدر بر عليه دايي ات حرف زدي/چقدر بر عليه انکه دايي ات صاحب يک شرکت بسته بندي حبوبات و ...مستقل نشود نقشه هاي نامردانه کشيديد؟/من مي دانم چقدر کارها انجام داديد که فکر و مال داييتان را در کارخانه دستمال کاغذي جاده کياکلا سرگرم کنيد تا داييتان کارگاه بسته بندي که خودش طرحش را داد نزند/من و ...ميدانم و مي دانيم که تو مانع توليد و کار دستمال کاغذي و بعدا گالن شدي/و با نقشه هاي قبلي کارخانه را خواباندي و شرايطي بوجود اوردي که انها خسته شوند و پولشان را خرج کارخانه نمايند-تا تو کارخانه کياکلا=سس ايام فعلي را غصب کني و به برادر لجن و فتنه ات بدهي.

    اگردايي و پسر دايي ات که افرادي شرافتمند و مردمي هستند-حال روز اين روزها و نقشه هاي مکارانه سالها قبلت را انزمان ميدانستند- هيچگاه حاضر نمي شدند ترا شريک کارهايشان نمايند و از تو دوري مي کردند-مانند اين سالها و اين روزهايشان

    دوره هاي مختلف آموزشي به صورت مجازي با کادري با تجربه به صورت کاملا رايگان

    محل برگزاري : مسنجر الفور اي

    براي کسب اطلاعات بيشتر از نحوه ثبت نام و اطلاع از برنامه کلاس ها و آشنايي با مسنجر الفور اينجا را کليک کنيد

    دوره هاي مختلف آموزشي به صورت مجازي با کادري با تجربه به صورت کاملا رايگان

    محل برگزاري : مسنجر الفور اي

    براي کسب اطلاعات بيشتر از نحوه ثبت نام و اطلاع از برنامه کلاس ها و آشنايي با مسنجر الفور اينجا را کليک کنيد

    + چندتن ازاهالي استان مازندران-4 

    عاقبت گرگ زاده گرگ شود گر چه با آدمي بزرگ شود

    http://fa.azadnegar.com/alavian/news/213802.html
    + چندتن ازاهالي استان مازندران-3 

    .....اگر بخواهيم بطور خلاصه ضربه هاي مالي و روحي الف به آن دو پدر و پسر فاميل را برشماريم-چنين مي شود ::

    1-الف و پدرش موجب استعفاء آن فرهنگي از شرکت تعاوني فرهنگيان شدند-به بهانه رشد و ترقي بيشتر براي خود و فرزندانت.

    2-جدا نمودن افراد صادق از کنار آن فرهنگي و بازاري محترم توسط الف و پدرش.

    3-جدايي الف برخلاف عهد و پيمان در زمان نامناسب+و زير پا گذاشتن همه تعهدات قبلي همچون تشکيل شرکت بسته بندي و ...

    4- مانع پا گرفتن شرکت بسته بندي فاميل نزديک-و ايجاد مشکلات عديده در بازار براي عدم خريد از آن بازاري شرافتمند.

    5-هدر دادن سالها وقت گرانبهاي آن پدر و پسر+برباد دادن آرزوي آن پسر جوان توسط آقاي الف>با ايجاد موانع ساختگي براي سر نگرفتن کار توليد کارخانه اي واقع در جاده کياکلا{سس ايام فعلي}

    6-نپرداختن>{يک چهارم از پول فروش تحميلي کارخانه جاده کياکلا}به پسر-به عنوان شخصي بالغ و عاقل{اگر پسر مي دانست الف پول را نمي پردازد-هيچگاه حاضر به امضاءنمودن انتقال اجباري کارخانه کياکلا به آقاي الف نمي شد.}

    7-ايجاد مشکلات روحي و مشکلات ثانوي ديگر براي آن دو پدر و پسر.

    *** توجه=1-تمامي مطالب بالا توسط کارمندان و کارگران سابق و حال کارخانه هاي الف و بصورت غير مستقيم توسط پسر آن بازاري محترم-بي آنکه خود بدانند که آيا روزگاري حرفشان به گوش صاحب دردي مي رسد و يا فرضا در فضاي مجازي در اختيار تمام هموطنان عزيز و آزاده امان قرار مي گيرد-منتشر شده است.

    *** 2-باشد روزي و روزگاري آن دو پدر و پسر حاظر به شکايت بر عليه الف و برادرش شوند-تا آنزمان تمامي مدارک از صدا-تصاوير-عکسها-توهين ها-بحثهاي انحرافي-برگه ها-کپي برگه ها و فاکتورهاي تخلفات و سوءاستفاده از امکانات و خدمات نهادهاي دولتي و غير دولتي و غصب و غارت اموال مردم و بيت المال-قبل از ارائه به دادگاه بعد از پايان تاريخ=1392.9.30{30آذر1392}>در صورت تصميم جمعي>تا هر قسمتي از صدا يا مدارک مربوط به آسيب مالي الف به آنها است را ظبط و کپي نمايند و براي اثبات حرفشان در اختيار دادگاه قرار دهند-همچنانکه ما در اين مدت ديدارهاي مستقيم با بعضي از افراد آسيب ديده مالي و روحي نموده ايم.

    3-آنچه در آخر سطور قابل نوشتن مي باشد-اين است-آن فرهنگي و بازاري محترم قائمشهري که کارفرما و استاد سابق آقاي الف بود و براي کمک به وضعيت بد روحي و مالي آنها تلاشهاي فراوان نمود-به آنها بيش از حد و اندازه اشان دلسوزانه و خير خواهانه اعتماد نمود-ولي شايد اين مطلب از خاطرش فراموش شد>>>

    عاقبت گرگ زاده گرگ شود گر چه با آدمي بزرگ شود (سعدي)

    پايان.

    + چندتن ازاهالي استان مازندران-2 

    4- :: آقاي الف به کمک برادرش با بالابردن و پايين آوردن قيمت اقلام بسته بندي-ايجاد مزاحمتهاي گوناگون همچون تحريم کردن فاميل و کارفرماي سابقش بدترين ضربه ها را به آن بازاري قائمشهري وارد آورد.

    5- :: در اوائل دهه 80شمسي آقاي الف{جمع کننده-غصب کننده-و غارتگر اموال مردم و بيت المال} وقتي متوجه شد کارفرماي سابقش{فاميل نزديک الف}با شراکت پسرش و يک بازاري مطرح قائمشهري قصد شراکت براي تاسيس کارخانه دارند-از سويي گمان کرد که شايد رقيبي مانند مرحوم ذبيح الله روهنده و شرکت بسته بندي روياي سبز-برايش پيدا شده است-و از طرف ديگر مي دانست آن کارفرماي سابقش که مردي دنيا ديده و کارآزموده است-شايدبازار انحصاري و سود جوييهاي آنچناني اورا با مشکل رقابت مواجه نمايد-تدابيري انديشيد تا در زمان مناسب با رفتارهاي دست پايين و مظلومانه- و در نهايت رياکاري و فريبکاري اعتماد دوباره فاميلش را مجددا بدست آورد- و آمادگي خود را براي شرکت در تاسيس کارخانه اعلام نمود.

    6- :: پسر آن بازاري قائمشهري قصد ادامه تحصيل داشت-ولي وقتي مواجه با تاسيس کارخانه دستمال کاغذي توسط پدرش و الف شد-بعد از کمي اعتراض براي شراکت الف-نهايتا براي ساختن دنيايي بهتر براي خودش و تاسيس يک بنياد خيريه براي کمک به محرومان و نيازمندان از چند درصد سود کارخانه دستمال کاغذي-اعلام آمادگي نمود و يکي از شرکا و سهام داران در کنار پدرش و الف-شد.

    پسر آن فرهنگي و بازاري مانند تمام جوانان به اقتضاي سنش دنيايي زيبا و رويايي براي خود و خانواده اش ساخت-حتي نام محصول کارخانه دستمال را به نام فرزندي که در راه بود-گذاشت.روزها و شبهايش به انتظار روزگار بهتري سپري شد تا هم شخص مفيدي براي جامعه باشد و هم موجب سرافرازي خانواده اش- و در اين بين ادامه تحصيلات دانشگاهي از مقطع ليسانس به بالاتر در همهمه آرزوها و اميدهاي خوشايند در ذهنش کم رنگ شد.پدر آن جوان- خوشحال از سرانجام يافتن فرزندش و مشغول شدن به حرفه و کاري-سخت خوشحال و راضي بود-از اين رو تمام کارهاي مربوط به گرفتن جواز-دريافت جواز از ادارات مختلف چون اداره کشاورزي-بهداشت و ...+پيگيري کارهاي ساختماني و ...رابا جان و دل انجام داد.

    اما متاسفانه آقاي الف با طراحي برادرش>يک=بوجود آوردن شرايط تحميلي فروش+دو=ايجاد شرايط ساختگي زيان دهي کالا{ظاهرا ضرر در توليد گالن4ليتري-بعد از به سر انجام نرسيدن توليد دستمال کاغذي}+سه=اخراج افراد مورد اعتماد کارفرماي سابق الف + چهار=بر زمين گذاشتن کار براي ماههاي طولاني و ايجاد فشار به دو شريکش توسط الف براي بريدن و رسيدن به انفعال + پنج=دخالت دادن پدر حقه باز الف در کارها + شش=بر زمين گذاشتن کار توليد دستمال بعد از اتمام تمام کارهاي اداري و خريد دستگاه و حتي توليد آزمايشي-به بهانه عدم داشتن پول کافي براي ادامه کار و انواع روشهاي مرموزانه ديگر که از حوصله بحث خارج است.

    {آقاي الف در همان وقت توليد دستمال وام کلاني را با رانت خوري گرفت که بعدها مشخص شد-زيرا اگر آن فاميل خيرخواه و پسرش متوجه کمترين خيانت به اموال مردم و بيت المال مي شدند-سريعا از او جدا مي شدند-مانند اين روزها}

    در اينجا آقاي الف سومين و چندمين ضربه را به آن فاميل نزديکش که بسيار در حق او و پدرش نيکي انجام داد و آنها را از آن وضعيت بد مالي و روحي نجات داد-واردآورد.

    آقاي الف>با انواع روشهاي مرموزانه کارخانه واقع در کياکلا{کارخانه سس ايام فعلي با مديريت برادر فاسد الف=جمع؟}را غصب نمود و يا به اصطلاح خريد-ولي به گفته افراد مطلع و بخصوص تاييد پسر آن فاميل ستم ديده>بصورت غير مستقيم>آقاي الف با دو شريک طرف بود=يکي پدر و يکي پسر/پدر حتي فرض کنيم فاميل نزديک آقاي الف بود و فرضا مي خواست مالش را ببخشد-ولي پسر مبلغ بالاتري را در نظر داشت-الف>(يک چهارم)پول پسر را پرداخت نکرد و بهانه نپرداختن را گذشت ايام ذکر کرد......

    + چندتن ازاهالي استان مازندران-1 

    عاقبت گرگ زاده گرگ شود گر چه با آدمي بزرگ شود (سعدي)

    تاکنون مطالب زيادي در مورد مفاسد و تخلفات مالي آقاي الف{جمع} و برادرش انتشار يافته است-ولي اين بار کمي موضوع فرق ميکند-زيرا ميخواهيم از کسي سخن به ميان آوريم که او نه آن بازاري محترم و ساده دل{خ}است/نه آن دبير سابق بازاري کوچه هفت تير است/ نه صاحب کارگاه بسته بندي ... ورشکسته است/ نه آن جوان بازاري ضربه خورده از الف و برادرش است/ نه سخن از دهها کارگر و کارمند سابق کارخانه ها-شرکتها و مغازه هاي آقاي الف است/ و حتي سخن از پسر خاله هاي آقاي الف>يعني محروم بهروز و ذبيح الله روهنده قاديکلايي نيست / اين مرتبه سخن از يک فرهنگي بازنشسته و بازاري پيشکسوت و محترم قائمشهري است که سالهاي سال شرافتمندانه در بازار استان مازندران کار کرد و شاگردان زيادي را کار و حرفه فروشندگي آموخت و مي آموزد و هيچگاه راه و رسم مردمي-مستقل بودن و آزاده بودن را ترک نگفت.آن بازاري قائمشهري از بستگان نزديک آقاي الف مي باشد که در بدترين وضعيت مالي و روحي دست الف و پدرش را گرفت تا مگر راه را از چاه باز شناسند و از اعمال گذشته توبه کنند و به دامان مردم برگردند و زندگي انساني و شرافتمندانه اي را پيش رو قرار دهند-ولي الف و پدرش بعد از مستقل شدن کم کم به جاده شيطاني خود پيوستند و با اندوختن اموال مردم و بيت المال-نه تنها قدردان نبودند -بلکه شديدترين آسيبهاي مالي و روحي را به اين بازاري قائمشهري و خانواده اش از جمله پسر جوان و صاحب اميد و آرزويش وارد آوردند.

    در اينجا به صورت گذرا و فشرده به چند مورد از آسيبهاي مالي و روحي آقاي الف{جمع}به فاميل نزديکش{کارفرما ي دلسوز سابقش}مي پردازيم ::

    1- :: آقاي الف بعد از دريافت مدرک ديپلم-با کمک پدرش هر کاري نمود تا از رفتن به خدمت سربازي بگريزد نشد و لاجرم از سر ناچاري به خدمت رفت-در حين خدمت هم حقه هايش به جايي نرسيد-ولي در چند ماه آخر خدمتش با انواع روشهاي مرموزانه و يک بازي کودکانه و ...از خدمت معاف شد.بعد از خدمت عاطل و باطل مانده بود چه کند-نه حرفه اي مي دانست-نه قدرت بيان و کلامي داشت و نه حتي اجتماعي نبود و از جمع مردم مي گريخت.بعد از مدتي دکه داري و دست فروشي-و کارگري در تعميراتي راديو و ظبط-با واسطه پدر و مادرش به ملاقاتهاي مکرر آن فرهنگي و بازاري قائمشهري که از بستگان نزديک او و مادرش بود-شتافت/ در آنزمان فاميل نزديکش مديريت يکي از شرکتهاي تعاوني فرهنگيان استان مازندران را در اختيار داشت-از آنجاييکه الف و والدينش مي دانستند-اين فاميلشان شخصي خيرخواه و مردمي است و تاکنون افراد مستضعفي از آشنا و غريبه را سر کار آورده و يا براي افرادي با کمک دوستان و آشنايان خير خانه ساخته است>به او مراجعه نمودند.

    آن فاميل به الف کمکهاي مالي و خدماتي زيادي نمود تا صاحب يک مغازه کوچک شد.بدليل عجز الف در پرداخت اجاره ماهانه خانه استيجاري-آن فاميل نزديکش کمکهاي فرواني به الف نمود.بعد از گذشت چند سال آقاي الف و پدرش با انواع حقه بازي و نقشه هاي مکارانه موجب استعفاء و بيرون آمدن آن فاميل از شرکت تحت مديريتش شدند-تا به اصطلاح در بيرون و در بازار بيشتر پيشرفت و ترقي مي نماييم! / *** اين اولين لطمه مادي و معنوي به آن فاميل خير بود-زيرا آن سالها-سالهاي آغازين پيشرفت فاميلشان در اجتماع بود و وي داشت نبردبان ترقي را مي پيمود تا هم به خودش هم به مردم و هم به فرزندانش خير برساند. ***

    2- :: آن فاميل دلسوز کار خود را به اميد روزگار بهتر براي خودش-فرزندانش- و الف که براي او کم از پسرش نبود-از دست داده بود.بعد از مدتي کارشکني و نقشه هاي از قبل طراحي شده پدر آقاي الف مستقل شد.

    3- :: به پيشنهاد آن فاميل شرکت عمده فروشي تهيه-پخش و توزيع مواد غذايي و بهداشتي تاسيس شد.يکي ديگر از راهکارهاي عملي آن بازاري شرافتمند اين بود که شرکت بسته بندي انواع حبوبات و ادويه جات و...تاسيس شود و چند درصد از سود آن شرکت بسته بندي به تهيه دفاتر و لوازم مورد نياز افراد يتيم و نيازمند اختصاص يابد-زيرا آن فاميل چون خود پدرش را در سن خردسالي از دست داده بود درد بي پدري و يتيمي را مي دانست.اما متاسفانه آقاي الف وقتي فن و هنر کار عمده فروشي مواد غذايي و بازار را بدست آورد-با ناجوانمردي و حقه بازي خود مستقلا به انجام طرحهايي که از قبل براي انجامش به فاميلش قول داده بود-پرداخت.گرچه شاگرد پيشرفت مي کند و روزي خود شايد برتر از استاد شود-اما نکته قابل توجه اين است-آقاي الف{جمع؟!} با همکاري برادر مفسدش{عدو>ايام} و خواهرش فرح>با کمک دوستانشان نه تنها به وعده و پيمانش با آن فاميل پايبند نبود-بلکه موجب پا نگرفتن شرکت بسته بندي آن فاميلش که از مدتها قبل بطور سنتي توليد مي شد و قرار بود به توليد انبوه با وسايل پيشرفته برسد-شد.

    *** در اينجا الف دومين ضربه مالي و روحي را به آن فاميل نزديک و خيرخواهش وارد نمود......

    + چندتن ازاهالي استان مازندران 
    امام صادق (عليه السلام) :

    ….ان الله تبارک و تعالي لم يخلق خلقا انجس من الکلب و ان الناصب لنا اهل البيت لانجس منه

    ….خداوند تبارک و تعالي موجودي نجس تر از سگ نيافريده است و دشمن خانواده ما از سگ نيز نجس تر است. ( وسائل الشيعه جلد 1صفحه 1 )

    اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع علي له ذلک بعدد ما احاط به علمک .

    {لعنت الله علي القوم الظالمين}.

    و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون (شهداء آيه 227)
    وکساني که ظلم وستم کردند ،به زودي خواهند دانست که به چه دوزخ انتقام وکيفر گاهي بر ميگردند .


    لعنت بر قوم ظالم و ستمکار.(لعنت الله علي القوم الظالمين.)

    احمد و مرتضي نجفي مقدم قاديکلايي و ...?>>>آقايان جمع؟ و عدو>ايام! و خانمها عاطفه و فرح>>>اي غصب کنندگان و چپاول گران اموال آشنا-فاميل و بستگان نزديک و دور-بازاريان شرافتمند-کارگران-کارمندان-جوانان و دانشجويان و ...>>>اي غارتگران اموال مردم و بيت المال>>>اي رياکاران7خط-اي رباخواران-اي رانت خواران-اي گران فروشان-اي کم فروشان-اي دريافت کنندگان وامهاي بي حساب و کتاب دهها و صدها ميلياردي در دوران خاتمي و خرج آن وامها ي متعدد براي خريد دهها و صدها قطعه خانه و زمين و ملک و املاک به نام فرزندان و ...-اي فرار کنندگان از پرداخت کامل ماليات-اي تضييع کنندگان حق و حقوق کارگران و کارمندان 5کارخانه و دهها شرکت و مغازه زير سيطره شما پليدان-اي استثمارگران-اي دشمنان مردم و دين مبين اسلام-اي توهين کنندگان به دين مقدس و آسماني اسلام و ائمه اطهار(ع)-اي اختلاس گران-اي دشمنان قانون/عدالت و انسانيت>>>>

    >>>1-چشمه سر قائمشهر

    2-*****{جاده کياکلا قائمشهر}

    3-شهرک صنعتي ساري

    4-***(جاده قائمشهر به ساري)>>>جاي شما-مفسدان مالي-اخلالگران اقتصادي و غارتگران اموال مردم و بيت المال نيست.

    غارتگران حيا کنيد!

    قائمشهر و ساري را رها کنيد.......

     <      1   2   3   4   5    >>    >